فضول باشی و بهزیستی
- شناسه خبر: 17413
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۳۱
- بازدید : 113 views

کار کردن و مسئولیت قبول کردن در استان ما، عجب کار سختی شده است. یک زمانی جناب تقویطلب در نشریه مهر اردبیل نوشته بود که “در اردبیل نوشتن سخت است” ولی از حق نباید گذشت که الان در اردبیل پست گرفتن و آستین خدمت بالا زدن از سختی گذشته و به دردی بی درمان تبدیل شده است.
اگر حکمی به نامت صادر بشود از همان روز اول، اظهار نظرها آغاز می شود. شکر خدا که اکثریت، همه فن حریف شدهاند.در اقتصاد و سیاست و علوم اجتماعی و ورزش و خلاصه هر آن چه جامعه با آن سرو کار دارد کارشناساند و صاحب نظر.
یکی را به چوب بی تجربگی می رانند، دیگری را به بهانه مدرک تحصیلی، آن یکی را وابسته به نماینده و شخصی را تندرو و بی منطق می نامند و خلاصه تا می توانند مارک می چسبانند و از همان روز اول با ایجاد حاشیه می خواهند فضا را برای تازه منصوب شده تنگ بکنند.
حالا نیت و هدف از این کار چیست، بماند ولی واقعا این رسمش نیست.
مثلاً ادعا می کنیم که پیر مرد ها و بازنشستهها و باتجربهها باید از دور خارج بشوند و به استراحت مشغول بشوند و وقتی جوانی را دعوت به کار می کنند، عنوان می شود که «وامصیبتا» چرا به یک بچه مسئولیت می دهند.؟
حالا باید کمر همت ببندی و اسب تیزرو گیر بیاوری و به دنبال پرتقال فروش بگردی.
گفتم: فضول باشی عزیز، با اتمام ماه رمضان پر حرف شدهای؟مگر چه شده که باز سفره دلت را باز کردهای و چنین صاحب سخن شدهای؟
از قدیم گفتهاند که سیاست پدر و مادر نمی شناسد، تویی که در هفت آسمان یک ستاره نداری چرا باید قاطی سیاستمداران بشوی. برادر این طور صحبت کردن، پشت گرمی، سواد و دانش سیاسی می خواهد که تو نداری. برو و به ورزش بچسب و در حوزه دیگران دست درازی نکن.
گفت: تو حق نداری من را نصیحت بکنی. در عرصهای که یک تازه از راه رسیده این حق را دارد که دروغ را پیوند بزند و به برخیها که شب و روز تلاش میکنند مارک بچسباند، من فضول باشی چرا نتوانم حداقل در یک مورد اظهارنظر بکنم. از چی باید بترسم و حرف نزنم؟ اگر قلم فروشهای خوش قد و بالا در مورد من بنویسند و بگویند، باکی نیست، من حرف حق را میزنم و توکل به خدا می کنم. حال گوش کن، این مدیرکل بهزیستی رفته درد یک زن دستفروش را گوش بکند تا اگر بتواند گرهی از گرههای زندگی او باز نماید. کار بدی کرده؟ برخیها چنان در قبال این حرکت زیبا، موضعگیری کردند که آدمی اگر در جریان نباشد فکر میکند، رضائی جنایتی انجام داده که جرماش را باید در طنابدار تسویه بکند.
میگویند او حرکت عوامفریبانه انجام دادهاست. من میگویم تا باشد که مدیران ما از این حرکتها انجام بدهند. اگر مثل برخی مدیران دولت های قبل، برای ورود به اتاقاش سدهای متعددی ایجاد میکرد و اربابرجوع، هفتهها در راهروهای ادارهی کل در انتظار دیدار پنجدقیقهای به سر میبرد، کار بزرگی انجام میداد؟ اصلا تهیه عکس و انتشار آن در فضای مجازی یک کار بسیار مثبت است،یک کلاس برای دیگر مدیران است.خلاصه کاری نیست که مخالفان همیشه آماده به آن عکسالعمل نشان ندهند.
گفتم: فضول باشی، نکند کار تو هم در بهزیستی گیر کرده که چنین سنگ مدیرش را به سینه میزنی؟ آخر الان این یک کار معمولی است که اگر به عنایت مدیری نیاز داشته باشی باید در فضای مجازی بیرق تعریف و تمجید برافراشته بکنی و اگر در رسیدن به خواستههایت با مخالفت مدیر روبرو بشوی بساط تهمت زدن و افترا گفتن راه بیندازی.
گفت: شما از آنهایی هستی که قلمتان یکطرفه هست. در قبال دوستان و کسانی که مدیونشان هستید سکوت اختیار میکنید و تا میتوانید برای آنهایی که به شما و نوشتههایتان تره خرد نمیکنند بد میگویید و بیانصافی میکنید، ولی از من و امثال من گذشته است، فقط دوست داریم چهره حقیقت همیشه در جامعه بدرخشد و مشت نان به نرخ روز خورهای متکبر را باز بکند.
کلام آخرم این است که مدیران جوان و متعهد دولت در منطقه از این قبیل حرکتهای مثبت و زیبا زیاد انجام بدهند تا زمینه عصبانیت کسانی را که از مدیریت فقط پشت میز نشستن و دستور صادر کردن بلدند را موجب بشوند. حالا فرقی نمیکند این مدیران راحت طلب، اصلاحطلب بوده و یا به جبهه اصولگرایان منتسب باشند. هر مدیری که شانه به شانه مردم حرکت نکرده و خود را تافتهجدابافته بداند، نمیتواند در دل مردم برای خود جا باز بکند.