فضول باشی، فدراسیون فوتبال و ابنالوقتها
- شناسه خبر: 19696
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۴۱
- بازدید : 189 views

در ایامی که ورزش استان و کشور در دریائی از خبرهای مختلف دست و پا می زند و هر روز بحث و سوژه جدیدی در آن مطرح می شود سکوت فضول باشی و غیبتاش در جمع دوستان سؤالبرانگیز می شود.
منتظرش بودیم تا تشریف فرما بشود و ما را از خبرهای دست اول و پشت پردهها مستفیض نماید. وقتی انتظار طولانی شد این بار برخلاف رویه معمول، من پیش قدم شدم و با ترس و لرز شماره همراهاش را گرفتم.
از اینکه تماس گرفتهام خیلی تعجب کرد و گفت: حوصله هیچ کس و هیچ کاری را ندارم، حرفات را بزن و قطع کن. بگذار در رؤیاهای خود بمانم و به آنچه امروز در ورزش و فوتبال می گذرد بی تفاوت باشم، گفتنها و نوشتنها بی تأثیر هستند. آنچه باید انجام بدهند می دهند و ابائی هم ندارند. حالا تو چه می گویی، برو قلمات را بیانداز پشت بام و خیالات را راحت کن و بی دلیل برای خود، دشمن تراشی نکن. از حالا به بعد هر کسی که به ورزش دل بسوزاند و از انحرافات در فوتبال سخن بگوید باید ایمان داشته باشیم که عقلاش پاره سنگ بر می دارد. می دانی که هر دقیقه حرف زدن با تلفن همراه چقدر برای تو آب می خورد؟ هم وقت خودت را می گیری و هم سرِ ما را درد می آوری و هم برای خودت ضرر مالی می زنی. بروداداش، برو، کارهای واجبتری داریم، ورزش برای ما نان و آب نمی شود.
نگاهی به اطراف خودت بکن و از ورزشکاران مدال آور قهرمان آسیا و جهان سان ببین تا بفهمی چه درصدی از آنها درگیر پیدا کردن یک لقمه نان حلال هستند و تو تلفن به دست گرفته و به سراغ این و آن می روی که فوتبال را چه می شود و چرا ناخوش است.
گفتم: حضرت اجّل، عجب خوش صحبت شدهای، گوش کن، از قدیم گفتهاند “آب که از سر گذشت چه یک وجب و چه صد وجب”. به وقتاش که باید یک ریال روی یک ریال میگذاشتیم این کار را نکردیم و حالا که باید کم کم غزل خداحافظی بخوانیم به رعایت هزینهها و صرفهجویی ها توصیه می شویم. تو نگران هزینه تلفن همراه من نباش. برای من بگو از ورزش و فوتبال چه خبر؟ جریانات و اتفاقات حاکم را چگونه تحلیل می کنی و نسبت به آینده نظرت چیست؟
گفت: همه چیز بر وفق مراد است. تصمیم گیرندگان در مورد فوتبال این مملکت همه فابریک، ششدانگ و عقل کل هستند. افراد مغرض و مسئله داری چون شما که توان درک عظمت و عمق تصمیم آنها را ندارید به یاوه گویی روی می آورید. آنهایی که می آیند و در جلسهای با عنوان مجمع انتخاباتی می نشینند و رأی میدهند تا مدیر فوتبال را انتخاب کنند کم آدمی نیستند، شماها نالایق، بی کفایت و فرصتطلب هستید که نمی خواهید خدمات بزرگان غیرفوتبالی حاضر در فوتبال را ببینید و به عملکرد آنها ایمان بیاورید. این ها مشکل خودتان است، به شما توصیه می کنم همین امروز دهانات را آب بکش، به درگاه پروردگار استغفار کن و خودت را به پایتخت برسان و از الگوهای خدمتگزاری و تاجداران معظم فوتبال حلالیت طلب فرما.
گفتم: فضول باشی حال تو خوبه؟ قاطی که نکردی، موتور که نسوزوندی، توان به خاطر آوردن گذشته را داری، این همه تغییر و چرخش چرا؟ چیز خورت نکرده اند برادر؟
تا دیروز حرف دیگری می زدی و امروز در سنگر دیگری بلبل زبانی می کنی. دروزهای اخیر چه اتفاق میمونی رخ داده که شما را از این رو به اون رو کرده است؟ در فوتبال، انقلابی بوده که ما خبر نداشتیم؟ مگه تو نبودی که می گفتی عاملان قرارداد ترکمنچائی ویلموتس باید به سزای اعمالشان برسند. مگر نمی گفتی که فتنه انگیزان و ضربه زنندگان به فوتبال باید دستشان از این رشته کوتاه شود. مگر فریاد نمی زدی که تاج و دار و دستهاش دیگر نباید در فوتبال جایی داشته باشند، حالا تغییر رأی خودت را چگونه توجیه می کنی؟
پشت تلفن آهی کشید و با سرفه گلویش را بازگشایی نمود و گفت: آیا تو از آن هشتاد و چند کارشناس نخبه فوتبالی بیشتر می فهمی؟ و یا از آن ۵۱ نفری که فوتبال ایران زمین را تاجدارش کردهاند دل سوزتر هستی؟ نه، عزیز برادر، بدان که “گذشت آن زمانی که زان سان گذشت”. کم کم می خواهم که بیخیال فوتبال بشوم و حتی تماشای تلویزیونیاش را هم تحریم بکنم. حس می کنم که از فوتبال و مدیراناش بدم می آید. در دوره کنونی بریدن از فوتبال یعنی خوشبختی و مشغول الذمه نشدن و در دام خناسان و روباه صفتان گرفتار نشدن.
گفتم: فضول باشی حتما به یک متخصص اعصاب و روان مراجعه کن. تو بیماری و خودت خبر نداری. حتما فردا هم مشرف میشوی به تهران برای دست بوسی تاجداران و دست نشاندههای آنها در استانها. من نگران تو هستم. باید در تاریخ قید شود که اوضاع آشفته و در هم شکسته و سرشار از فضای نامردی، فضول باشی ورزش اردبیل را روانه تیمارستان نمود.
امان نداد و حرفام را قطع کرد و گفت: دیوانه خودت و همراهان و هم باندیهایت هستند. من از دست آدمهای فرصت طلب که در فوتبال این مملکت جولان میدهند و صاحب اختیارند، میخواهم فرار بکنم. اگر این کار را انجام بدهم تاریخ قضاوت خواهد کرد که سالمترین و داناترین در میان شماها بودهام.
آیا می دانی فرصت طلب به چه کسانی می گویند؟ من با آنها مشکل دارم. فرصت طلبی یعنی ابنالوقت، یعنی کسی که هر لحظه رنگ عوض می کند. فرصت طلب همواره به دنبال دسایس و توطئههاست و چون به عملکرد خود اطمینان ندارد در رنگهای مختلف تظاهر می کند. فرصت طلبی خطرناکترین بیماری است که می تواند بر پیکر جامعه ضربههای خطرناک وارد نماید. حالا مجمع انتخاباتی فدراسیون فوتبال مشت عدهای ابنالوقت فرصتطلب را باز کرده است.
آنهایی که به برکت عقد و پیمان با ماجدی و حیدری، کبکشان خروس خواند و قدرت از دست ندادند و بر مرکب مدیریت سوار شدند و پیش راندند و برای تقویت باند و گروه کمر همت بستند و قول حمایت و پشتیبانی از آن دو را دادند به یک باره و در فاصله یک چشم به هم زدن در ردیف ارادتمندان تاج و طالقانی قرار گرفتند. به همه قول و قرارها پشت پا زدند و بر روی مردی و مردانگی و حق شناسی تف انداختند و به عبارتی دیگر دست ماجدی و حیدری را در حنا گذاشتند.
او همچنان ادامه داد: حتی میگویند قبل از مجمع، سفیر کبیر اصفهانیهای فدراسیون به بهانههای مختلف به استان ها عزیمت کردند، رایزنی ها نمودند، بر قول و قرارهای قبلی خط بطلان کشیدند و با ساکت نمایانِ تاجدار عقد اخوت بستند و زمینه ناکامی و شکست ماجدی و حیدری را فراهم نمودند.
این قبیل افراد است که تظاهر و ریا را در جامعه رواج می دهند و برای چند روز ریاست و سیر در رؤیاها همه خوبیها را زیر پا له میکنند، به فحاشان، لمپن ها و عربده کشان فضا می دهند و باج دهی را در عمل معنا می کنند. ناسزاها را به جان می خرند، سیلی ها را نوش جان می کنند، دستمال یزدی را از خود دور نمی کنند تا لذت بودن در مدیریت را همیشه زیر زبان حس بکنند و به فامیل و اقربا و طایفه و ایل فخر فروشی نمایند.
گفتم: فضول باشی نفسی چاق کن تا من بگویم که درد فوتبال از اینها که می گویی گذشته است. کاری نمی توان انجام داد. شرایط به گونهای است که چرخهای این فوتبال به کام فرصتطلبان و ابنالوقت ها می چرخد. می خواهم به یک ویژگی فرصتطلب ها هم من اشاره کنم. آنها استاد توطئه و تهمتزنی هستند. اگر به فرصت طلبی بعضیها ایمان داری تصمیم بهتری می گیری و تا در فوتبال این مملکت چهرههای ساختگی دوباره فرصت عرض اندام پیدا نکنند خیالات را راحت کن.
گفت: نمی دانم که چگونه این افراد دنیا را به آخرت ترجیح می دهند و با خالی کردن زیر پای دیگران به دنبال موقعیت می گردند و با پناه بردن به دامن عناوین ساختگی و آمار های کاذب خدا را فراموش می کنند و به مهرهای خطرناک تبدیل می شوند.
گفتم: از اینکه وقت تو را گرفتم پوزش می طلبم. این یک بیت از سعدی ععلیهالرحمه را بشنو تا خداحافظی بکنم.
طلب منصب فانی نکند صاحب عقل
عاقل آن است که اندیشه کند پایان را