درد دل یک پیشکسوت والیبال ارومیه
- شناسه خبر: 4303
- تاریخ و زمان ارسال: ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۲
- بازدید : 317 views

با رفتاری که عوامل فدراشیون در اردبیل دارند از این درد دل ها بعد از پایان هفته چهارم لیگ ملت ها در اردبیل نیز زیاد خواهد شد.
برخی ها خیلی تند می روند و تخته گاز. فعلا این نوشته را بخوانید تا بعد. با فدراسیون نشین هایی که خود را تافته جدا بافته می دانند کار زیاد خواهیم داشت.
یادداشتی به قلم پیام افشاری، نویسنده و والیبالیست و عضو اسبق هیات تحریریه هفته نامه سپهر آذربایجان را که در ایران اسپورت پرس منتشر شده با هم بخوانیم
به محضر مبارک
پیشکسوتان ، اساتید زحمت کش و همچنین تک تک والیبال دوستان استان آذربایجان غـربی
سلام علیکم
ضمن عرض خسته نباشید و خداقوت به محضر تک تک بزرگواران ، بر خود واجب دانستم نکاتی را حول قضایای رخ داده در لیگ ملت ها خدمت تان عرض نمایم.متاسفانه کم لطفی ، بی محلی و البته بی برنامگی مسئولان استان دقیقا از زمانی شروع شد که مهره های هیئت والیبال به طرز غیر منطقی جا به جا گشته و از طرفی با استعفاء اساتید ، این مسئله عیان شد که هیچ چیز در سرجای خود قرار ندارد و این موضوع می تواند حیات این هیئت را به خطر بیاندازد ؛ هر چند که از دیدگاه بسیاری از صاحب نظران این رشته در این استان ، فاتحه والیبال از مدت های قبل خوانده شده بود.
در این بین چیزی که ذهن همگان را درگیر و بسیار مکدر و البته دل زده کرد ، رفتار غیر حرفه ای و دور از شأن اداره کل ورزش و جوانان استان با بسیاری از پیشکسوتان ، زحمت کشان و خاک دیده گان رشته ورزشی والیبال در جریان مسابقات لیگ ملت ها در ارومیه بود.برخوردی که این مسئولان با بسیاری از ولی نعمتان والیبال استان آ.غ کردند ، هیتلر در جنگ جهانی با آن همه جنایت نکرد..!
آقایان می دانید درد یعنی چه؟
درد یعنی اینکه در خانه ات بنشینی و از جعبه جادویی مسابقه والیبال تیم ملی را ببینی در حالی که آن مسابقه در سالن شهر تو برگزار می شود.سالنی که روزگاری خودت از بانیان ساخت آن بودی.!
درد یعنی در بدنه تیم ملی شاگرد تو در جریان بازی باشد و تو زمانی که این صحنه را دیدی ، بغض کنی..!
درد یعنی اینکه در حیاط اداره کل ورزش و جوانان بخواهی از حق پیشکسوتان دفاع کنی و آن وقت به تو بگویند همینه که هست..!
درد یعنی اینکه به روسای تمامی هیئت های والیبال شهرستانی از ۶ ماه قبل طی جلساتی اعلام کرده باشی که علاوه بر اینکه خودتان با آی دی کارت رایگان به داخل خواهید رفت ، می توانید تا ۳ نفر از مستعدان این رشته را معرفی و با هماهنگی به شکل رایگان بازی ها را ببینند اما دست آخر گوشی سرپرست هیئت خاموش باشد..!
درد زیاد است اما وقتی کمی از درد بگذرد تبدیل به زجر شده و این زجر است که در تاریخ ماندگار می شود.با تمام احترام به تمامی فعالین سایر رشته ها باید بگویم :
زجر دیدن آی دی کارت در گردن اعضاء هیئت های کـُشتی سراسر استان بود که در سالن حضور یافته بودند.
زجر دیدن همین آی دی کارت ها در گردن بچه های ۱۲ تا ۱۶ ساله ای بود که هنوز آداب و معاشرت بلد نبودند.
زجر بغض شاگرد والیبالی ۱۶ ساله ای بود که ۶ ماه چشم انتظار دیدن عبادی پور و معروف و غیره بود اما نتوانست برود.
از پیشکسوتان عزیزی که برند والیبال ارومیه هستند و تا دقیقه ۹۰ بلیط برای شان نبود و با تماس استاندار به سالن راه پیدا کردند ، تعجب می کنم که چرا اصلا با این اوضاع به سالن رفتند؟مگر ندیدند با هم قطاران شان چگونه برخورد کردند؟ الحق که تازه می فهمم آقای قاضی پور خیلی مـردی.
هیچ می دانستید بسیاری با بلیط های فوتوشاپی وارد ورزشگاه شدند.!
پس دستگاه و امنیت و چک و چنین مسائلی همه کشک بود؟
راستی جناب مدیر کل از کارت های تردد عوامل اجرایی چه خبر؟تصویری از یک رستوران دار با سمت کارشناسی بر روی این کارت چه سنخیتی با والیبال داشت؟ نکند حتما قرار بود بعد پیروزی ایران ایشان به ۶۰۰۰ نفر شام مجانی بدهند؟!
جدا تازه یادم آمد مادر بهترین پاسور دنیا به داخل راه پیدا کرد؟یادم رفت از استاد سید عباسی بپرسم.
امام معصومی می فرماید سکوت کردن در برابر ظلم ، خودش ظلم است و خیلی ها هرگز این حرکت زشت و بی شرمانه شماها را فراموش نمی کنند.ما در برابر این ظلم شما سکوت نمی کنیم.تنها چیزی که در این روزها مایه آرامش جان می شود تکرار : “الی بذکر الله تطمئن القلوب ، مکر و مکرالله والله خیرالماکرین” است.
از همه داغ دیدگان و زجر کشیدگان دعوت می کنم حرف های خود را آزادانه بزنند چرا که تا سکوت باشد و حرف های حاشیه دار ، همین آش است و همین کاسه.اینجا یا جای ما نیست و ما والیبالی نیستیم یا جای مسئولان نیست.
امیدوارم خداوند از سر تقصیرات حضرات بگذرد و آخر عاقبت همه شان را به خیر کند ولی بعید می دانم.