
زخم خنجر/نیش آخر عقرب خان
شب که آقا شفر میره خونه، کتش رو که در میاره ساشا از ترس جیغ میزنه و میگه: خون بابا! خون! کمرت خونی شده! شفر هم لبخند تلخی میزنه و میگه: میدونم بابا! زخم خنجر نارفیقه که از پشت رفت تو کمرم! بهش اعتماد کردم اما نمیدونستم یه طوری از پشت با خنجر میزنه تو کمرم که نوکش از جیگرم در بیاد! ساشا در حالی که گریه میکرد گفت: پدر! حالا چیکار کنیم؟ شفر خنده تلخی میکنه و میگه: بسپرش به زمون! دو سه هفته دیگه انتقام من گرفته میشه! نتیجه اخلاقی: هیچ وقت به یک پرتغالی اعتماد نکنید. در...