فضول باشی ورزش و حرف های پراکنده
فضول باشی ورزش اردبیل در آستانه سال نو آفتابی شد. گفتم مرد مؤمن کجایی ؟ چرا سری به دوستان خود نمی زنی و به چه دلیلی ورزش و فوتبال را فراموش کرده و حالی از ما نمی پرسی؟ با نگاهی پرمعنی حرف خود را با یک بیت شعر آغاز کرد: با سیه دل چه سود گفتن وعظ نرود میخ آهنین در سنگ به او گفتم هنر یک عاشق آن است که بتواند غیرممکن ها را به مرحله ممکن برساند . با قهرکردن و آفتابی نشدن درمیادین وفضاهای ورزشی که دردها درمان نمی شوند. فضول باشی زیر لب این شعر را...