آسید و برابری فوق دیپلم و لیسانس در فوتبال اردبیل
آسید را تا دیدم به دنبالش دویدم و به گرمی او را در آغوش کشیدم. انتظار داشتم که وی از این دیدار خوشحال باشد و بعد از مدت ها با من از این در و آن در سخن بگوید. ولی او برآشفته شد و بدون مقدمه با صدایی بلند گفت: ای بر خرمگس معرکه لعنت، تو هم وقت پیدا کردی، این وقت روز این جا چکار می کنی؟ راه خود را بگیر و برو و نمک برر روی زخم های من مپاش. این هم شد کار که برای خودت دست و پا کرده ای؟ پسر خوب نانت نبود، آبت نبود...