
فضولباشی و مراسم تجلیل از مدالآوران کشتی
غرق در افکار خودم و کلافه از شلوغی بیشازحد خیابانها و گذرگاهها بودم که فضولباشی در مقابلام سبز شد و با محبت زیاد من را مورد خطاب قرار داد و حال و احوالی پرسید. از این رفتار او تعجب کردم. معمولاً کمتر خوشحال میشود و اگر زمانی کبکاش خروس بخواند باید باور بکنیم که خیلی سرحال است و شاداب. و اینبار در روزهای پایانی سال، او را برخلاف عادت همیشگیاش دیدن، جای شکر داشت. گفتم: آفتاب از کدام طرف درآمده که فضولباشی ما چهرهای خندان دارد. باید اسپند دود بکنم تا چشم نخوری و مدتها بر این احوال بمانی و...