تاج در زوریخ با فیفا بست!؟

تاج به هر دری می زند و خواهد زد که خود را از دام قانون منع به کارگیری بازنشستگان برهاند. به این عاشق و علاقه مند به خدمت بی منت همه می گویند که رفتن به صلاح است ، رئیس مجلس درب خروج را نشانش می دهد، وزارت ورزش و جوانان در موضعگیری های نیمه رسمی استعفا از مسئولیت را به صلاح می داند، ولی آخرین تیر شیفتگان خدمت ، عاشقان مردم و مدافعان حق و حقیقت ، فیفا و شخص اینفاتینو است، شاید آنها کاری برایش انجام بدهند و با طرح مسئله ای تکراری و پیش پا افتاده به نام تعلیق تاج و ودوستان و یاران اصفهانی اش را همچنان در مصدر قدرت نگاه دارند.
می گویند زمانی که تاج به سوئیس رفت کار حمایت فیفا را تمام کرد و به فینال رسیدن پرسپولیس نیز بیش از همه به نفع تاج و دوستان وی تمام شد چرا که با این بهانه اینفاتینو را به تهران کشاندند تا با زبان بی زبانی به وزارتی ها بفهمانند که تاج ماندنی است و چنانچه بخواهند در مورد فدراسیون فوتبال و گروه حاکم بر آن سخنی از بازنشستگی و خداحافظی بزنند چماقی به نام تعلیق را باید بر سر فوتبال ایران ببینند.
من نه سوادم قد می دهد و نه از موقعیتی برخوردارم که بدانم و با تمام وجود درک بکنم که چقدر دردناک است که بودن یا نبودن فوتبال ما را به وجود فردی به نام تاج گره بزنند . اگر او باشد فوتبال می تواند نفس بکشد و اگر در موردش قانون اجرا بشود تا فرصتی برای رسیدگی به امور تجارت آهن الات باشد فوتبال مردنی است و اسم و رسم اش از صحنه دنیا پاک شدنی. به نظر شما بهتر نیست بنشینیم و به حال خودمان گریه کرده و فاتحه چنین فوتبالی را بخوانیم.
زمانی انسان گروه حاکم بر سرنوشت فوتبال ایران در حمایت و عشق و دلداگی آنها از تیم ملی را می بیند و می شنود با خود فکر می کند که چه کسانی در فوتبال این سرزمین پرچم مردی به نام کی روش را افراشته نگاه داشته اند و زمینه های خود محوری او را فراهم کرده اند. انسان می اندیشد که چه عواملی می تواند در دلزدگی بخشی از مردم و دوستداران فوتبال از تیم ملی را فراهم بکنند؟ گروه مدیریتی فوتبال در کشور می خواهند با بهره گرفتن از همه امکانات و با استفاده از همه راه های منتهی به حفظ صندلی و موقعیت، بمانند و تشکیلات خود را مستثنی و دارای جایگاه والا بدانند .
مگر تاج نبود که در سفر به اردبیل با آن لهجه شیرین اصفهانی در جواب خبرنگاران دوست و همکار هیأت فوتبال استان به صراحت گفت که در مقابل قانون تابع و تسلیم هست. تازگی ها با نامه هایی که نوشته و ملاقات هایی که انجام داده معنی و مفهوم تازه ای از تابعیت و تسلیم بودن در امور سیاسی و اجتماعی را به نمایش گذاشته است.
حال نوبت وزارت ورزش و جوانان و شخص وزیر است تا با قاطعیت در قبال مقاومت های مدعیان قانون مداری ایستادگی نماید و آن ها را از رسیدن به هدف باز دارد. اگر آنها بتوانند در به کرسی نشاندن تفکر تافته جدا بافته موفق بشوند ورزش و اداره امور ان را نیز به تاج و دیگر دوستان اصفهانی اش بسپارند و خود از دور نظاره گر صحنه ها و قدرت تاج و دوستانش باشند.
تیر وزیر ورزش مبنی بر تنگ کردن عرصه و فراهم کردن زمینه استعفای تاج به سنگ خورد. او هر چند در ظاهر خود را تابع قانون نشان می داد ولی در باطن به هدفش رسید و مطمئن با کاری که کرده است فوتبال ایران یا باید همچنان حکومت تاج و دوستانش را بپذیرد و یا بر اجرای قانون و مقررات اصرار ورزیده پیه تهدید ها و در نهایت تعلیق را به تن بمالد .
به هر حال برای مقابله با زیاده خواهی ها در فوتبال و خارج کردن آن از انحصار عده ای محدود از یک جایی باید شروع کرد و خوف و واهمه ای هم از چماق تعلیق به دل راه نداد.