داستان شمع و کبریت و مدیران ورزشی
- شناسه خبر: 3422
- تاریخ و زمان ارسال: ۳ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۱۴
- بازدید : 317 views
شمع به کبریت گفت: از تو می ترسم ، تو قاتل من هستی.
کبریت گفت: از من نترس…. از ریسمانی بترس که در دل خود جای داده ای!!!
برخی ها فکر می کنند که دفاع از زیر مجموعه هایشان می تواند نمونه ای از اقتدار و توانایی مدیریت آنها به شمار رود غافل از این که سینه سپر کردن برای کسانی که توان و عرضه انجام کاری را نداشته و تنها بله قربان گوی خوبی هستند شبیه همان ریسمانی است که در نهایت عامل سوختن و از بین رفتن شمع می شود.
زمانی که مسئولی به انتقادها و حرف هایی که از سر دلسوزی زده بشود توجه نکند و عملکرد و تصمیم هایش را عاری از هرگونه عیب و ایراد بداندباید آگاه باشد که خودش را گول می زند و کارنامه سیاهی از دوران مدیریت بر جای می گذارد.
چرا نباید به واقعیت ها تن داد و افرادی را که در پست ها و مناصب خود، دکوری بیش نیستند از کار برکنار نکرد ؟ چرا به کسانی که عنوان دهان پرکنی را در یک مجموعه عریض و طویل یدک می کشند و کاری جز فکس زدن و فاکس گرفتن ندارند همچنان به کارگیری اش ادامه می دهند؟ چرا برخی ها از دعوت به کار افراد دارای برنامه با پیشینه مدیریتی مطلوب می ترسند؟
این قبیل مدیران ورزشی برای سرپوش گذاشتن به خواست جامعه، جمعی از خوشنامان را به دور خود جمع می کنند ولی نظر به بی اعتمادی، آنها را به مهره ای برای عکس گرفتن و یا سرگرم کردن منتقدان تبدیل می کنند و یا اگر محبت زیادی داشته باشند و حریم های مدیریتی و اعتقادی خود را بشکنندحداقل مسئولیت خرید را به آنها می بخشند تا هم به خواسته قلبی مبنی بر خلع سلاح کردن آنها دست یابند و هم این که در همه جا فریاد برآورند که در جذب بزرگان موفق بوده و فوق العاده کار کرده اند.
هر مدیر و مسئولی در هر اداره و نهاد و مجمع و سازمانی که چنین فکر کرده و عمل نماید روباهی است مکار که باز شدن مشت و رسوای اش حتمی است.
جامعه ما به مدیران صادق و کارآمد نیاز دارد. با چرب زبانی و یادگیری چند لغت قلمبه و سلمبه و تکرار مکرر آنها در هر جمع و مجلسی چاره ساز نیست. مدیر باید به فکر همه باشد و فرقی بین همسایه و هم قبیله ای و هم شهری و هم ولایتی با افراد عادی قائل نشود. چنین عملکردی می تواند از یک مسئول چهره دوست داشتنی بسازد و کارایی اش را فوق تصور افزایش بدهد.
مدیری که ریسمان های خطرناک را از خود دور ننماید و بدون دلیل و صرفا برای حفظ ظاهر مشتی ناکارآمد و نالایق را در اطراف خود جمع کند و کاردان های موجود در مجموعه اش را به مهره های بی اثر و بی تکلیف تبدیل بکند آیا می تواند ادعای خدمت به جامعه را داشته باشد؟ آیا قادر است تحولی در مجموعه تحت مدیریتش ایجاد نماید و آیا توان قانونمداری و رعایت عدالت را دارد و آیا ذره ای از اقیانوس خدمت بی منت را می تواند در وجود خودش پیدا نماید؟
زمانی که ناکامی ها به مدیران نالایق و ریسمان پرور روی می آورند و آنها را کلافه می کنند چاره ای جز پناه بردن به حباب های روی آب پیدا نمی کنند و راهی جز تهمت زدن، انگ چسباندن، دار و دسته جمع کردن و زمین و زمان را به هم دوختن پیدا نمی کنند و راه نامردی و ناجوانمردی در پیش می گیرند و به این ترتیب سند رسوایی، نابودی و فنای خود و دوستانشان را امضاء می کنند.
و در نهایت امیدواریم در عرصه ورزش که ریشه در انسانیت و مردانگی و فتوت دارد فرصتی برای خودنمایی افراد ریسمان پرور به وجود نیاید و در صورت رخنه و نفوذ آنها به جامعه ورزش در آینده ای نزدیک با دست رد ورزشکاران مواجه شده و برای همیشه از ورزش منطقه طرد شوند. انشااله.