قضاوت کورکورانه در مورد دیگران عقوبت الهی داره
- شناسه خبر: 1282
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۶ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۵۶
- بازدید : 783 views
سید خلیل حسینی/« جلال الدین محمد بلخی» یکی از بزرگ ترین و پر اهمیت ترین شاعران ایران است که در تمام دنیا او را با نام های « مولوی »، « مولانا » و « بلخی » می شناسند. مولانا در شهر بلخ ( در خراسان قدیم ) به دنیا آمد. مولانا در اشعارش به عقل، عشق و دوستی خداوند می پردازد. این شاعر بزرگ آن قدر در دنیا شناخته شده است که سال 2007 میلادی در سراسر جهان به نام او نامگذاری شد.
یکی از حکایت های مولانا، حکایتی است از شناخت حضرت حق در بین ما آدمیان. هرکس با نگاهی او را می بیند. یکی با عقل می جوید او را یکی با چشم و یکی با دل و همه چون صیقل دهند روح را، روشن کنند دل را بینند او را . و باور خواهند داشت که خدا یکی است و همه راه مقصود پیموده اند. اما در طی طریق، هر کس تصویر و تصوری دارد در خیال خود از او که حقیقت مطلق است. مولانا این پیر جان آگاه بلخ در قالب داستانی بسیار لطیف و شیرین این اختلاف نظر را بازگوکرده است.
داستان از این قرار است:
شهری بود که مردمش اصلاً فیل ندیده بودند، از هند فیلی آوردند و به خانه تاریکی بردند و مردم را به تماشای آن دعوت کردند. مردم در تاریکی نمی توانستند فیل را با چشم ببینید. ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. کسی که دستش به خرطوم فیل رسید. گفت: فیل مانند یک ناودان بزرگ است.
دیگری که گوش فیل را با دست گرفت گفت: فیل مثل بادبزن است. یکی بر پای فیل دست کشید و گفت: فیل مثل ستون است و شخصی دیگر پشت فیل را با دست لمس کرد و فکر کرد که فیل مانند تختخواب است. آنها وقتی نام فیل را می شنیدند هر کدام گمان میکردند که فیل همان است که تصور کرده اند. فهم و تصور آنها از فیل مختلف و سخنانشان نیز متفاوت بود.
خلاصه ای از شعر این حکایت (از مولوی)
فیل اندر خانه ی تاریک بود عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
دیدنش با چشم چون ممکن نبود اندر آن تاریکی اش کف می بسود
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد گفت همچون ناودانست این نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید آن بر او چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کف چو بر پایش بسود گفت شکل پیل دیدم چون عمود
آن یکی بر پشت او بنهاد دست گفت خود این پیل چون تختی بدست
همچنین هر یک به جزوی که رسید فهم آن می کرد هرجا می شنید
از نظرگه گفتشان شد مختلف آن یکی دالش لقب داد این الف
در کف هر کس اگر شمعی بدی اختلاف از گفتشان بیرون شدی
چشم حس همچون کف دستست و بس نیست کف را بر همه او دسترس
قضاوت یعنی داوری کردن و دفاع از حقوحقوق دیگران، درصورتیکه مسئولیت و مجوز آن به ما واگذارشده باشد و واجد شرایط قضاوت باشیم و دانش و آگاهی لازم را دارا بوده و به موضوع مورد قضاوت، در ظاهر و باطن، در تمام موقعیتها، از هر حیث و ازهرجهت احاطهی کامل داشته باشیم. از خودم میپرسم آیا قضاوتهای من در مورد دیگران، اینگونه است؟
متأسفانه نرمافزار ذهن ما از بدو تولد، بهگونهای برنامهریزیشده است که بیجا و بیمورد قضاوت کردن در شخصیت ما نهادینهشده و در هر سن و هر جایگاه و هر مقامی که باشیم همواره در حال رصد کردن و ارزیابی و قضاوت دیگران هستیم و با تجسسهای نابجا، انسانها را در معرض انرژی منفی خود قرار داده، اضطراب و استرس را به آنها القاء نموده و سلامتی روح و روان آنها را به آستانه آشوب میکشانیم. باید بدانیم و آگاه باشیم دیر یا زود بازگشت همان نیروهای منفی، خود ما را هم در معرض آشفتگی قرار خواهند داد.
جای سؤال اینجاست که چرا ما باوجوداینکه میدانیم قضاوت ناعادلانه و کورکورانه بسیار زشت و قبیح است و دیگران را هم از انجام آن نهی میکنیم ولی بازهم خودمان درنهایت بیانصافی قضاوت میکنیم؟ چرا؟ به این دلیل است که ما در درون سلول انفرادی مثلث جهالت خودمان محبوس هستیم و ضلع منیت آن دیوار بلندی است که مانع ارتباط ما با دنیای بیرون از خودمان است. فقط خودمان را میبینیم، عاری از هرگونه عیب و نقص، پاک و منزه و غیرقابل قضاوت که دیگران به گردش هم نمیرسند! ضلع دوم ترس است، ترس از شکستن بتی که از خودمان ساختهایم و ضلع سوم ناامیدی است. ناامید از اینکه میدانیم آنطور که خودمان تصور میکنیم، نیستیم، درنتیجه در گرداب جهالت خود را دور میزنیم و دیگران را به قضاوت مینشینیم .
وین دایر نویسنده آمریکایی میگوید: با قضاوت کردن از دیگران در حقیقت به بیان و شرح خود میپردازید؛ یعنی اگر در مورد صفت خاصی از کسی قضاوت میکنی بدان که آن صفت در وجود خودت هم هست. این مطلب جالب در آموزههای کنگره اینگونه بیان میشود که حسهای مشترک همدیگر را جذب میکنند. برفرض مثال: اگر حس کینه در وجود من نباشد درک و قضاوت این حس در دیگران برای من، غیرممکن است. یک ضربالمثل عامیانه هست که میگوید: کافر همه را به کیش خود پندارد.
قضاوت کردن درباره دیگران کار بسیار سخت و در اکثر موارد کار ناشایستی است و معمولا افراد حق ندارند درباره یکدیگر قضاوت کنند. چرا که زندگی و شرایط افراد با یکدیگر بسیار متفاوت است و فقط مقام خداوندی است که از تمام جنبه های زندگی و شرایط بندگان آگاه است و طبیعتا حق قضاوت درباره آن ها را دارد.
قرآن درباره قضاوت نکوهش شده، قضاوت زودهنگام و براساس حدس و گمان است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیم.»
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچیک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبهپذیر و مهربان است!
بنابراین ما از درون انسان ها و نیت آنها آگاه نیستیم. تنها خداوند حکیم است که می داند در دل هر انسانی چه می گذرد و هم اوست که بر اساس آنچه می داند قضاوت می کند و جزای عمل انسان را می دهد. پس بدانیم و آگاه باشیم که قضاوت در مورد خوب و بد دیگران و نیت اعمالشان در حوزه صلاحیت ما نیست لذا ما انسان ها به جای خداوند متعال حق نداریم در مورد خوبی و یا بدی کسی نظر داده و “نباید قضاوت کنیم!”
پس نتیجه میگیریم قبل از قضاوت کردن دیگران، خود را مورد کاوش قرار داده و از مرحلهی تغییر و تبدیل و ترخیص عبور کنیم تا آرامش مستمر و پایدار، اعتمادبهنفس ما را بهگونهای احیا کند که دیگر نیاز و الزامی برای سنجش و ارزیابی نباشد.
متاسفانه در جامعه امروز مردم به راحتی خواسته یا ناخواسته در مورد دیگران به قضاوت می نشینند. در حالی اطلاعی از موضوع و یا فرد قضاوت شونده ندارند و این موضوع باعث اسباب مشکلات زیادی شده است تا جایی که در این قضائت های کروکورانه فضایل اخلاقی رعایت نشده و به تهمت و افترا و حتی دروغ و شایعه پراکنی که منافاتی با فضایل اخلاقی می شود ندارد.
قضاوت کورکورانه در مورد دیگران عقوبت الهی را در پی دارد .مواظب قضاوت کورکورانه در مورد دیگران باشیم.