آسید و برابری فوق دیپلم و لیسانس در فوتبال اردبیل
- شناسه خبر: 1653
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۷ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۰۲
- بازدید : 213 views
آسید را تا دیدم به دنبالش دویدم و به گرمی او را در آغوش کشیدم. انتظار داشتم که وی از این دیدار خوشحال باشد و بعد از مدت ها با من از این در و آن در سخن بگوید. ولی او برآشفته شد و بدون مقدمه با صدایی بلند گفت: ای بر خرمگس معرکه لعنت، تو هم وقت پیدا کردی، این وقت روز این جا چکار می کنی؟ راه خود را بگیر و برو و نمک برر روی زخم های من مپاش. این هم شد کار که برای خودت دست و پا کرده ای؟
پسر خوب نانت نبود، آبت نبود نوشتن ات در رابطه با ورزش چه بود؟ آیا می دانی که برای خودت چقدر دشمن تراشیده ای و بی خود دردسر آفرین شده ای؟ ول کن برو به کار دیگری بچسب تا حداقل شرمنده اهل و عیال نباشی.
گقتم آسید از ما گذشته یک پای ما لب گوره و جز نوشتن کار دیگری بلد نیستیم. هرچند که این کار نیز برای ما به اندازه ده شاهی درآمد نداشته و ندارد ولی چاره ای نیست.سخن ام را قطع کرد و با صدایی بلند که نشان از عصبانیت وی داشت گفت: بگو، بگو، به من بگو که مگر پست و مقام چقدر می ارزد؟ چرا بعضی ها حاضرند برای آن، دست به هر کاری بزنند و از همه مهم تر دروغ بگویند و قانون و مقررات را زیر پا بگذارند؟ چرا عده ای به هر خفت و ذلت تن می دهند تا آسیبی به جلال و جبروت منصب شان وارد نشود؟ اصلا چرا برخی ها همه چیز را فدای میز و پست و ریاست می کنند؟
گفتم آسید مگه بی کاری ، تو دیگه دنبال دردسر نباش. ما را چه به این کارها. اصلا هر چقدر فریاد بزنی و برای ورزش استان دل بسوزانی کیست که گوش بکند. بی خود جوش نیار چرا که امیدی برای شنیده شدن حرف هایت نیست چرا که:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
گفت: به من بگو مشکل فوتبال ما کی حل می شود؟ آیا به صرف آرزو کردن در فوتبال می توان گام عملی برای پیشرفت و توسعه آن برداشت؟ پیشرفت در فوتبال نیازمند ساز و کار خاصی است و تا این ساز و کار و مقدمات فراهم نشود اگر هر روز هم اسم فوتبال را ببریم در این رشته پیشرفت تحقق نمی یابد.
گفتم: آسید تو دیگه چه می گویی، چه کسی قبولت دارد آیا توان 10 دقیقه پیاده روی تند را داری که از ورزش و فوتبال حرف می زنی ، خیلی از مرحله پرتی، کجای کاری رئیس هیات فوتبال استان معتقد است که توسعه پایدار در فوتبال استان محقق شده است.
گفت: آی گفتی، حرف من هم این است . کسی نیست که از آقایان بخواهد این بحث را با ذکر مصداق ها بیان بکند و دلایل این ادعا را بازگو بکند . حتما شاخص هایی باید وجود داشته باشد که در سایه آن ها بتوان ادعایی به این بزرگی را داشت. شاید من و دیگر دوستداران فوتبال کم سوادیم و اطلاعات کافی نداریم و در دنیای عقب ماندگی سیر می کنیم و معنی و مفهوم توسعه پایدار را نمی دانیم. امید داریم تحصیلکرده های آشنا به مسائل توسعه در کارگاه های آموزشی ما را مورد راهنمایی قرار بدهند و رموز دست یابی استان به توسعه پایدار در فوتبال را تدریس کنند و الگویی برای استان های توسعه نیافته باشند.
آسید را خیلی دوآتشه دیدم. به او یادآوری کردم که فوتبال جای دوستی ها و محبت هااست و هر کسی که بخواهد این فضا را به هم بزند باید از ادامه فعالیت اش جلوگیری شود. برای این که فضای فوتبال، آفتابی و بهاری بشود از کلی گویی و استفاده از کلمات قلمبه و سلمبه خودداری شود و با بیان واقعیت ها در جذب مشارکت مردم برای غلبه بر مشکلات تلاش گردد.
آسید شعری زیر لب زمزمه کرد و گفت:
عاقلان را نیست آگاهی به حال خویشتن
خفته دائم خود را بیدار می بیند نه خواب
ببین مشکل همین جاست. عده ای فکر می کنند که همه خواب هستند و فقط آن ها بیدارند و به هر کاری که اراده بکنند مختار به انجام اش می باشند. مطمئن باش عیب کار این جاست. من را نه با این دشمنی است و نه کینه ای از آن در دل دارم. دوست دارم قانون و مقررات در همه امور فوتبال جاری و ساری باشد. از تفسیر اساسنامه و آئین نامه به نفع خود و دوستان خودداری شود، قانون و مقررات مقدم بر هر شخص و هر مسئله ای در نظر گرفته شود و با دور زدن قانون خود را دانا و دیگران نادان تلقی نشوند.
پریدم وسط حرفاش و گفتم ول کن تو را خدا. در ایالت خودمختار فوتبال ما این حرف ها معنی و مفهومی ندارند. کافی است دل اکثر اعضای مجمع را به دست آوری بعد آن آزادی و مختار که به هر نحوی که دلت بخواهد رفتار بکنی.
آسید به فکر فرو رفت و بعد از گذشت دقایقی از جا پرید، صورت اش عین لبو شد و ناخودآگاه چند بار گفت حق با تو است ، حق با تو است. اگر غیر از این بود باید اساسنامه در همه موارد از قبیل انتخاب نواب رئیس و دبیر هیات و کمیته ها در اولویت قرار می گرفت. راست می گویی در جایی که اراده بکنی می توانی فرد رزومه دار را به دلیل نداشتن پنج سال سابقه مدیریت از لیست کاندیدا ها حذف بکنی و در جای دیگر کسی را بدون داشتن حتی شش ماه سابقه برای بهره مند شدن از پنج سال سابقه مدیریت تاییدش بکنی و آن گاه کسی جرئت گفتن بالای چشمت ابروست را نداشته باشد چه باید کرد؟ راست گفتی من اشتباه کردم، غلط کردم، من نفهمیدم اصلا من نادان هستم به من چه فوق دیپلم را لیسانس می نامند و کارشناس را به لقب ارشد مفتخر می کنند . به من چه مربوطه که آقایان آن قدر قدرت دارند که در فرهنگ و مرام شان فوق دیپلم برابر با لیسانس است. اشتباه کردم عذرخواهی می کنم به من هیچ ربطی ندارد.